نماز من وقتش می گذرد

در حالات «خیرنسّاج» می گویند:


احتضار وجان دادن او هنگام شام بود.در ان حال،وی را غشی عارض شد واز هوش رفت.بعد از مدتی به 


هوش امد وچشمان خود را باز کرد.به سوی در خانه اشاره کرد وگفت:«ای مامور الهی! مرا امان بده،تو 


مامور خدایی ومن نیز مامور خدایم.ان ماموریتی که تو داری،وقتش نمی گذرد ومن در اختیار توام.اما نماز 


من وقتش می گذرد.»پس از ان ظرف ابی خواست،وضو گرفت ونماز شام را به جای اورد وسپس جان به 


جان افرین تسلیم کرد

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.